هدفت اشتباهه
هدفت اشتباهه
شنیدی آقای موسوی زادگان بالاخره قبول شد هاروارد و اومد آمریکا؟!
کرسی استادی دانشگاه هاروارد آرزوش بود! خییلی تلاش کرد.
حالام یه جایگاه خییلی خوبی داره و جزء استادای برتر هاروارده!
ماشین خوب، خونه خوب، پول خوب، هممه چیزای خوب روپیدا کرده.
خییلی ام حالش خوبه با خودش….هر روزی که می بینمش موفق تر از دیروزه و اعتماد بنفسشم مرتب داره
افزایش پیدا می کنه.
اصلا داره پرواز می کنه و راضیه از زندگیش.
خوشحالم که بالاخره بعد از این همه تلاش به آرزوش رسید و حال دلش خیییلی خوبه!
مبارکش باشه!!
ولی…آقای خرمی اصلا این طوری نیس!
آقای خرمی اومده آمریکا، هارواردم قبول شد، کرسی دانشگاه…
آرزوش بود، خیییلیم تلاش کرد.
ماشین خوب داره، جزء اساتید برتر دانشگاهه، خونه خییلی خوبی داره
مسافرتهای خییلی خوبی هم میره، ولی نمی دونم چرا هر روز که می بینیش
حالش بدتر از روز قبله!
غر میزنه، بداخلاق شده!
به نظر من که توی کارشم افت کرده، اعتماد بنفسشم اون مرد قوی روز به روز کم و کمتر میشه.
نمیدونم چی شده!
به نظرتون چرا دونفر که یک هدف مشترک را انتخاب کردند و برای رسیدن بهش تلاش کردند و الان پیروزمندانه به اون هدف رسیدند، حال دلشون متفاوته؟
چرا یکیشون میشه آقای موسوی زادگان که ازرزندگیش کاملا راضیه و حال دلش خوشه؟
عزت نفس و اعتماد بنفسشم روز به روز افزایش پیدا میکنه، ولی برعکس یکی میشه مثل آقای خرمی که به موفقیت و هدفی که آرزوش بوده رسیده ولی از زندگیش راضی نیست، حال دلش با خودش خوب نیست.
عزت نفس و اعتماد بنفسش روز به روز داره کمتر میشه و واقعا داره تمام موفقیتهایی که به سختی بدست آورده بود را از دست میده و اصلا رضایت درونی نداره، دلیلش چیه واقعا….
این ها که به یک هدف مشترک رسیدند پس چرا حالشون متفاوته؟
این اتفاق برمیگرده به اون کلمه و اصطلاحی که این روزها خییلی زیاد می شنویم.
*رسالت و ارزش هر فردی توی زندگیش*
این که باید بدونیم هدفی که برای زندگی خودمون مشخص می کنیم بایستی در راستای ارزشها و رسالتی باشه که برای خودمون تعیین کردیم و ارزش گزاری کردیم.
این که اولویت زندگی خودمون رو اول پیدا بکنیم و بعد هدف زندگی خودمون رو طبق اون اولویت تعیین کنیم.
آفای موسوی زادگان، خانواده اش و کشورش براش ارزشمنده، ولی جزء ده اولویت و ارزش اولیه زندگیش نیست.
همین که هر چند سال یکبار از موقعیت کاری خودش مرخصی بگیره و برگرده بیاد کشورش و خانواده اش را ببینه، همین براش کافیه و رضایت درونیش را بدنبال داره.
ولی برعکس آقای خرمی خانواده اش و کشورش جزء اولین اولویت ها و ارزشهای زندگیشه.
ماشین خوب، کار خوب، استقلال مالی، جایگاه اجتماعی خوب را دوست داره، ولی دلش می خواد این خوشی ها را در کنار خانواده اش تجربه کنه.
به همین علت چون اولویت خانواده اش و ارزشمندی خانواده اش جایگاه بالاتری نسبت به استادی دانشگاه هاروارد داره، دانشگاه هاروارد نتونسته حال دل اون را خوش کنه، و روز به روز افسرده تر و ناراحت تر میشه.
می بینید…همین دلیل کوچک جواب خییلی از سردرگمی ها، غرزدن ها و شکایتها و ناراحتی های ما توی زندگیه!
این که چرا وقتی رفتم دانشگاه بازم حالم خوب نیست؟
چرا اون که دانشجوی پزشکی شده ولی بازم راضی نیست؟
چرا اون که خونه خوب داره ولی بازم راضی نیست؟
وقتی بررسی می کنیم، می بینیم که اکثریت این افراد هدف گذاری اشتباهی داشتند.
تلاش اشتباهی را انجام دادند، براساس ارزش ها و اولویت هاشون این هدف ها را توی زندگی خودشون تعیین نکردند.
در پست بعدی با همدیگه بررسی می کنیم و راه های بدست آوردن و تعیین ارزش ها و اولویت های زندگی خودمون را یاد می گیریم.
مراقب ارزش های زندگیتون باشید.
I like this web blog it’s a master piece! Glad I found this on google.?